شنبه 26 خرداد 1404 - 19 ذی الحجه 1446

 نشست جمعی از اساتید و طلاب مدرسه عالی امام حسین علیه السلام با آیت الله مروی :

سخنرانی استاد آیت الله شیخ جواد مروی در جمع برخی از اساتید و فضلای مدرسه عالی فقه و اصول امام حسین علیه السلام

در این نشست صمیمی ابتدا مدیریت مدرسه عالی امام حسین علیه السلام گزارش مختصری از برنامه های علمی تربیتی مدرسه را تشریح نمود.
سپس استاد معظم با ابراز خشنودی از برنامه های آموزش، پژوهشی و تبلیغی مدرسه عالی نکات حائز اهمیتی بیان کردند.

ایشان ضمن تاکید بر تبیین بعد کاربردی کتب آموزشی حوزه بر جایگاه کتاب مکاسب شیخ اعظم تاکید نموده و اهمیت تعمیق دانش فقه و اصول تبیین نمودند.

ایشان عنصر جامعیت در تربیت طلبه فاضل را مهم و ضروری ارزیابی کرده و بر برنامه ریزی جهت تحقق این هدف در حوزه تاکید نمودند. 

ایشان سپس به اهمیت تبلیغ و اولویت آن پرداخته و از فضای تبلیغی مدرسه عالی تجلیل نمودند.
استاد در پایان سحرخیزی را یکی از مهمترین عوامل پیشرفت طلبه دانسته و توصیه هایی درین خصوص نمودند.

🔴🎙برای شنیدن صوت سخنرانی  اینجا  را کلیک کنید.

.

.

.

🔴 متن سخنرانی آیت الله مروی «زیدعزه»: 

أعوذ باللّه من الشیطان الرجیم. بسم ‌اللّه الرحمن الرحیم، و به نستعین؛ إنّه خیر ناصر و معین. الحمد للّه ربّ العالمین، و صلّی اللّه علی سیّدنا و نبیّنا محمّد و آله الطاهرین، و اللعن علی أعدائهم أجمعین من الآن إلی قیام یوم الدین.

الزامات و بایسته‌های مسیر طلبگی

بسندی المتّصل عن الأمام علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیّة و الثناء: «الْعِلْمُ أَجْمَعُ لِأَهْلِهِ مِنَ الْآبَاءِ».

مسروریم که در جمع اساتید، فضلا و دوستان طلبه در مرکز تخصصی امام حسین علیه السلام تحت اشراف مرجع روشن‌بین آیت الله العظمی مکارم شیرازی حفظه الله حضور یافتیم. گزارشی که در رابطه با فعالیت‌های این مرکز ارائه شد هرچند مختصر، ولی جالب توجه بود و در این گزارش به نکات خوبی اشاره شد. هدفی که برای تاسیس این مرکز مورد نظر بوده، رسیدن به قله علمی در حوزه‌ -که اجتهاد است- و قرین‌شدن اجتهاد با فکری انقلابی همراه با جامعیت است. این هدف بسیار والا و ارزشمند است، و مایه مسرّت است که مجموعه‌ای با چنین هدفی بتوانند فضلای جوان را با تلاش به این هدف برسانند. این هدف الزامات و باسته‌هایی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. برخی از این الزامات در ادامه ذکر می‌گردد.

اول: استدراک کاستی‌های گذشته

انسان باید خلأهای موجود در گذشته علمی خود را پر کند. هم اساتید و هم خود موسسه باید به این مساله توجه داشته باشند. اگر در یک مجموعه، نیروها از آغاز جذب شده‌اند، به طور طبیعی تمامی نیازهای علمی آنها توسط مجموعه مورد نظر قرار می‌گیرد، ولی اگر طلبه از ابتدا به این مجموعه وارد نشده و تنها یک مقطعی را در این موسسه سپری می‌کند، حتما باید خلأهایی که در گذشته داشته پر شود. ما که طی بیش از سی سال که با طلاب محشوریم، گاهی مشاهده می‌کنیم که برخی طلاب، فاضل و خوش‌فکر هستند، ولی خلاهای گذشته مانع تکامل آنها است. جبران این آفت به معنی دوباره خواندن دروس گذشته نیست. ما دوباره خواندن در علوم مختلف اعم از ادبیات و منطقه و دیگر علوم را توصیه نمی‌کنیم؛ بلکه باید با برنامه‌‌ریزی جامع این امر استدراک شود. این مساله به جهت اهمیّت بالایی که داشت به عنوان نکته اول ذکر شد.

دوم: توجه به علوم دخیل در اجتهاد و میزان دخالت هر علم

باید توجه داشت که چه علومی در اجتهاد دخیل است، و میزان دخالت هر یک چقدر است. ما در درس خارج در مساله اجتهاد تقلید، مقدمات اجتهاد را برشمردیم، و برای هر یک چارچوب مشخصی ذکر کردیم. این‌که چه علومی در اجتهاد دخیل است و هر کدام به چه اندازه دخالت دارد، و همچنین توجه به آنکه این علوم به چه روشی و از چه منابعی باید فراگیری شود از مسائل مهم است. این مساله از زمان گذشته در باب اجتهاد و تقلید مورد توجه علما بوده است. در مسیر اجتهاد، به این امر باید توجه داشت، و از آن غفلت نکرد.

سوم: واقف‌بودن به کاربردی‌بودن دروس

طلاب باید از عمق جان به کاربردی بودن دروسی که طی می‌کنند واقف باشند. ما به جهت مسئولیتی که در شورای عالی داریم به حدود بیش از ۲۰ استان سفر نموده و وضعیت طلاب را از نزدیک مشاهده‌ کرده‌ایم. یکی از چالش‌های بزرگ فضلای جوان ما آن است که به کاربردی بودن دروس رایج توجه ندارند. در زمان گذشته وقتی به طلبه می‌گفتند باید این درس را بخوانی می‌پذیرفت، ولی امروزه سوال می‌پرسد که چرا باید این درس خوانده شود. این سوال باید هم توسط اساتید و هم هیئت مدیریت و برنامه‌ریزی مدرسه پاسخ گفته شود. خود طلاب نیز باید به دنبال پاسخ به این سوال باشند، و پاسخ آن را بیابند که کارکرد دروسی که به آن مشغول هستند چیست. اگر این قناعت برای طلبه به‌وجود آمد که این دورس کاربردی است، به دنبال آن می‌رود و در تحصیل آن کوشش می‌نماید، ولی اگر این امر حل نشد، و سوال باقی ماند، امید از طلبه گرفته می‌شود؛ به‌خصوص اگر استاد نتواند آن محتوای مورد نظر را به درستی ارائه کند. این امر باعث می‌شود که طلبه در مسیر طلبگی به توفیق خاصی دست نیابد. چند مثال در مورد کاربردی بودن دروس رایج بیان می‌گردد.

مثال اول: فایده برخی مسائل علم اصول

به‌عنوان مثال، ما در بحث مقدمه واجب حدود ۴ جلسه به تبیین اهمیت این بحث و کارایی آن پرداختیم. حتی طلاب درس ما بیان می‌کردند که اساتید ما در سطح این بحث را بدون فایده قلمداد می‌کردند. ما به ایشان متذکّر شدیم که در همین زمان کنونی در بزرگترین دانشگاه‌های اروپا برای مقطع فوق دکتری، بحثی تحت عنوان «منطق رفتار» مطرح است. نوه مرحوم سید سرور واعظ در آن زمان در درس ما شرکت می‌کرد[1]. ایشان طلبه‌ای فاضل و ساکن آمریکا است. این بحث را ایشان برای ما ارسال کرد. خلاصه بحث آن است که همانطور که گفتار آدمی دارای منطق است، رفتار انسان نیز دارای منطقی خاص است. این منطق رفتار دارای اصولی است که از آن اصول می‌توان منطق رفتار را به‌دست آورد.

در جلساتی که در دانشگاه‌های اروپا در رابطه با این موضوع برگزار می‌شود، گاهی در این جلسات یک پروفسور همراه پنج شخص دارای مدرک فوق دکتری در رابطه با مباحث مربوط به این مساله بحث می‌کنند. نوه مرحوم سید سرور واعظ برخی سرفصل‌ها و مطالب ذیل این مباحث را برای ما ارسال کرد. یکی از سرفصل‌ها چنین است: «آیا الزام به یک شیء از جهت قانونی الزام به پیش‌نیازهای آن است؟». آیا همان الزام، الزام به پیش‌نیازها را به همراه دارد یا خیر. مساله دیگر آن است که اگر شخصی الزام به یک عمل و همچنین الزام به عملی دیگر داشته باشد، و در یک زمان محدودی قادر به انجام هر دو نباشد، وظیفه چیست. این همان مساله تزاحم است. ما نکاتی که در آن جلسات مطرح شده را مطالعه کردیم. برخی مباحث در حد همان مطالب اصول فقه و برخی مباحث رقیق‌تر از آن‌ها است. اگر طلبه‌ای مسلّط بر این بحث باشد و کاربردی‌بودن این مطالب را درک کند در دنیای جدید، سخنی برای ارائه دارد.

ما در دوره جدید در مقدمات اصول به برخی مباحث‌ زبان‌شناختی پرداختیم. متفکّرین اروپایی در عصر کنونی در همین مسائل مطالبی مطرح‌ کرده‌اند که می‌توان با آنچه علما در حوزه ذکر نموده‌اند مقایسه کرد. حاصل آنکه تبیین کاربردی‌بودن دروس، انگیزه زیادی برای طلاب ایجاد می‌کند.

مثال دوم: ذکر چند مورد از فواید کتاب شیخ انصاری

علاوه بر توجه به کاربردی بودن علومی مثل اصول فقه که از مقدمات اجتهاد است، توجه به کاربردی بودن خود فقه نیز لازم است. کتابی مثل مکاسب شیخ انصاری دارای محتوایی بسیار غنی است. این محتوا در مسائل امروز بدون تردید می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشد، و در زمینه‌های متعددی می‌تواند افق‌های جدید پیش چشم ما باز کند. هرچند محتوای این کتاب مسائلی چون بیع و شراء است که ممکن است ساده به نظر برسد، ولی توجه به عمق این کتاب باعث می‌شود که ما بتوانیم نقش خود در توسعه علم را به روشنی ایفا کنیم. چند حکایت در این مورد بیان می‌کنیم.

حکایت اول

ما در اجلاسیه مدیران حوزه یک مثالی ذکر کردیم. پدر علم حقوق در جهان عرب، دکتر عبدالرزاق احمد السنهوری است. این شخص دو مدرک دکتری از دانشگاه لیون فرانسه دریافت کرده است. رساله دکتری این شخص با عنوان «نظریّة العقد» حدود هزار صفحه است. پس از تالیف این رساله، در دانشگاه لیون اعلام شد که از زمان تاسیس این دانشگاه تا آن زمان، رساله‌ای بدین قوت تالیف نشده است. شش قانون از قوانین مدنی کشورهای عربی را دکتر سنهوری نگاشته است. این شخص متفکّر بسیار برجسته‌ای است. سالیانی پیش کشور عراق از وی برای تدوین قانون مدنی این کشور دعوت نمود. در فرودگاه افرادی به استقبال وی رفتند. یکی از افرادی که به استقبال او رفت، یکی از افراد خاندان حکیم بود، و در فرودگاه یک کتاب رحلی مکاسب به او هدیه داد. پس از چند روز یک حفل تکریم در دانشگاه بغداد برای این شخص برگزار می‌شود. مجری برنامه که در زبان عربی به وی «عریف حفل» گفته می‌شود، در شروع مجلس اعلام می‌کند هم‌اکنون پدر علم حقوق در جهان عرب سخنرانی می‌کند. دکتر سنهوری در حالی که کتاب رحلی را در دست داشته به جایگاه می‌رود، و می‌گوید پدر علم حقوق در جهان عرب من نیستم؛‌ بلکه صاحب این کتاب است. وی می‌گوید اگر من پیش از تالیف رساله نظریّة العقد این کتاب را می‌دیدم، «لَبَدّلتُ أو غیّرتُ أو أبدلتُ کثیرا من آرائی». مکاسب چنین کتابی است.

حکایت دوم

دو سال پیش ما در استرالیا سخنرانی داشتیم. دو جوان نزد ما آمدند و یک نسخه عربی از کتاب «فقه رمزارزها» که تقریرات درس ما بود و به اصرار دیگران چاپ شد را به همراه داشتند. آن دو جوان گفتند که اهل لبنان بوده و در دانشگاه سیدنی مشغول هستند. ایشان می‌گفتند که بعضی اساتید دانشگاه سیدنی این کتاب را ملاحظه کرد و از شما دعوت کردند در طی چند جلسه نگاهی که در این کتاب نسبت به رمز ارزها تبیین شده که مبتنی بر فقه شیعه است را ارائه کنید. ما قرار گذاشتیم و دعوت را پذیرفتیم و بحث طول کشید و به حدود شش هفت جلسه رسید. جلسه آخر پرسش و پاسخ بود. یک نفر از ما سوال کرد که چگونه شما به این محتوا دست یافتید؟ ما توضیحاتی ارائه دادیم و پس از آن بیان کردیم اگر کسی از ما بپرسد حاقّ این محتوا از کجا به‌دست آمده تنها یک پاسخ دارم: کتاب مکاسب شیخ انصاری.

طرح تعمیقی که در این مدرسه برای دورس رایج توسط مسئولین در حال اجرا است طرح بسیار خوبی است، و باید به طور کامل جوانب این امر مورد نظر واقع شود، و به شیوه صحیح تعمیق مباحث توجه شود. در گزارشی که در مورد مدرسه ارائه شد، ذکر کردید که گاهی مطالب جدیدی که مناسب مطالب کتاب است توسط اساتید ضمیمه ‌می‌شود، و نکات فنّی و دقیق از محتوای کتاب استخراج می‌شود. این کار بسیار مناسب و کاربردی است. توصیه ما آن است که با دقت این بحث دنبال شود؛ چرا که مکاسب کتابی عمیق است. ما در سال گذشته درس خارج طی ۱۲۰ جلسه تنها در رابطه با دو مساله از مسائل کتاب مکاسب بحث کردیم، و این بحث هنوز به پایان نرسیده است.

حکایت سوم

چند روز پیش، دادستان کل کشور به ما بیان می‌کردند مطالبی که شما در مورد رشوه مطرح کرده‌اید را دنبال کردم و در جلسه‌ای که با حضور ششصد نفر از قضات و دادستان‌ها بوده آن را مطرح کرده و ایشان را به مطالب شما ارجاع دادم. زیربنای آن مطالب نیز از شیخ انصاری است.

چهارم: جامعیّت در علوم

نکته دیگر که در برنامه‌های مدرسه به آن اشاره شد و نکته‌ای بسیار جالب و قابل توجه است و اگر شما واقعا بتوانید آن را برآورده کنید، کار فوق العاده‌ای انجام داده‌اید، مساله جامعیّت است. تخصص‌گرایی در دوره‌های اخیر بسیار مطرح شده ولی نباید از این نکته غفلت کرد که تخصص‌ نباید فضلا را از جامعیت دور کند. به‌عنوان مثال من از تاریخ و وضعیت دانشگاه الأزهر کاملا آگاهی دارم. در یک دوره در این دانشگاه به تخصص‌گرایی بیش از حد بها داده و از جامعیت غفلت کردند. سوالی که ممکن است مطرح شود آن است که با این گسترش علوم، جامعیت از اساس امکان ندارد. پاسخ ما، نمونه‌های بارز کنونی است. مراجع و برخی دیگر از بزرگان ما در موضوعات مختلف صاحب نظر هستند و جامعه از ایده‌های آنها استفاده می‌کند. برخی بزرگان ما هستند که در زمینه‌های علوم قرآنی و فلسفه و اخلاق و فقه و اصول آورده‌های قابل توجهی داشته و مفید هستند. به نظر ما، یک شخص با استعداد متوسط با نظم صحیح در درس‌خواندن می‌تواند به جامعیت برسد. در برخی مواضع جامعیت تنها راه پیش‌برد امر است. یکی از عقب‌گردهای جامعه تسنّن آن است که از جامعیت غفلت کرد.  من در این مورد تجربه‌های زیادی در مورد حوزه‌های علمی در دیگر کشورها و نحله‌ّهای فکری مختلف دارم، که به‌عنوان نمونه چند حکایت ذکر می‌کنم:

حکایت اول: خاطره‌ای از کشور سودان و مباحثه با متخصصین در رشته‌های مختلف

ما در سفری که در سودان داشتیم، در دانشگاه سودان جلساتی علمی داشتیم که از مصر نیز افرادی از متخصصین و دکترها در رشته‌های مختلف در آن جلسه حضور داشتند. هر کس در آن جلسه مساله‌ای مربوط به رشته خود مطرح می‌نمود. ما به مباحثه با آنها پرداخته و اشکالاتی که به نظر می‌رسید مطرح می‌کردیم. نماینده‌ مجلسی که رابط بین ایران و سودان بود بعد جلسه به ما گفت که شما در حوزه چه دروسی می‌خوانید که این افراد متخصص در رشته‌های مختلف در پاسخ به سوالات شما با چالش مواجه بودند. البته ما تنها یک طلبه‌ایم و عنوانی نداریم و ضعیف هستیم و به ضعف خود اقرار داریم، ولی غرض آن است که اگر طلبه‌ای با برنامه‌ریزی صحیح، جامعیتی کسب کند، می‌تواند خدمات بزرگی به مذهب و مکتب و انقلاب داشته باشد، ولی اگر جامعیت نباشد، ممکن است در یک زمینه خاص مفید باشد، ولی آنچنان که شاید تاثیرگذار نیست.

حکایت دوم: خاطره سفر به قطر و پاسخ به چند سوال در رشته‌های مختلف

ما سفری به قطر رفتیم. پیش از سفر مطالعاتی انجام دادیم. قطر یک دانشکده الهیات به نام «کلیّة الشریعة» دارد. در زمانی که ما به آنجا سفر کردیم، دکتر قرضاوی در آن دانشگاه حضور داشت و ما دو جلسه گفتگو با ایشان داشتیم که گفتگوی لطیفی بود و در زمینه اصول و عقاید و مطالب دیگر نکاتی ذکر شد.

رئیس این دانشکده یک خانم به نام دکتر عائشه منّاعی بود که کتب و مقالاتی تالیف کرده و ما تالیفات ایشان را مطالعه کردیم. در آن زمان، آخرین تالیف خانم دکتر منّاعی مقاله‌ای با حدود پنجاه صفحه به نام «الخلود فی العذاب، مقارنة بین آراء ابن تیمیّة و ابن عربی» بود. خلود در عذاب از مباحث فلسفی کلامی بسیار پیچیده است. ملاصدرا در کتاب «الشواهد الربوبیّة» که از آخرین کتب او است بیان کرده که به تازگی این مساله برای من حل شده است. ما مقاله آن خانم را مطالعه کردیم و نقدهایی بر آن داشتیم. به میزبان گفتیم که از خانم منّاعی برای ما وقت بگیر تا در رابطه با تالیفات و مطالب ایشان گفتگویی داشته باشیم. پس از هماهنگی ما به دانشگاه و دفتر ایشان وارد شدیم. مشاهده کردیم که ایشان دارای اتاق بسیار بزرگی است و علاوه بر خودشان حدود بیست نفر از اساتید دانشگاه هم در آنجا حضور داشتند که خانم منّاعی به آنها اطلاع داده بود که در این جلسه شرکت کنند تا اگر سوال یا اشکالی به مذهب شیعه داشتند بپرسند. ما ابتدا اشکالاتی که به خانم مناعی داشتیم بیان کردیم. پس از ان‌قلت و قلت، ایشان تقدیر و تشکر کرده و برخی از اشکالات ما را پذیرفت. پس از آن از حضّار درخواست کرد سوال بپرسند.

آن اساتید هر یک در رشته‌ای تخصص داشت و سوالاتی که داشتند مطرح کردند. ما دو مورد از سوالاتی که در آن جلسه ذکر شد را مطرح می‌نماییم.

سوال اول: آن زمان ماه رمضان بود. یکی از ایشان سوال کرد در تمامی شبکه‌های تلویزیون شما دعا پخش می‌شود. علمای شیعه دعا را ترویج می‌دهند تا مردم را از قرآن جدا کنند. ما در پاسخ در ابتدا رابطه دعا و قرآن را بیان کردیم و پس از آن متذکّر شدیم که سه نکته در حاشیه بحث ذکر می‌کنیم تا شما رابطه قرآن و دعا را به درستی درک کنید.

نکته اول: من به آنها گفتم: شما اطلاع دارید بزرگترین عالم اهل دعا در شیعه کیست؟ گفتند: خیر. گفتم: سید بن طاووس است که اتان کلبرگ نیز کتابی در رابطه با او تالیف کرده است. سید بن طاووس کتابی به نام «الإبانه عمّا فی کتب الخزانة» تالیف کرده که در آن کتاب، تمامی کتبی که در کتابخانه خود دارد را توضیح داده است. من میکروفیلم این کتاب را از هامبورگ پیدا کردم. سید بن طاووس در پایان این کتاب بیان کرده است که من سه قرآن دارم که قصد هدیه آنها را دارم. قرآن اول را به دختر ۱۳ ساله خود که حافظ قرآن است، و قرآن دوم را به پسر ۹ ساله خود محمد که «الحافظ کلام الله» است، و قرآن سوم را به دختر ۷ ساله خود که او نیز حافظ قرآن است هدیه می‌‌کنم.

نکته دوم: به آنها گفتم شما دکتر عبدالصبور شاهین را می‌شناسید؟ گفتند: استاد بزرگ ما است. این شخص استاد بزرگ علوم قرآنی در ربع قرن اخیر در مصر است. وی کتابی به نام «تاریخ القرائات» تالیف نموده است. یک بحث مهم و پیچیده‌ای در رابطه با قرائات مختلف و حجیّت هر یک مطرح است. وی پس از این بحث، عبارتی بیان کرده که در برخی چاپ‌ها آن عبارت را حذف کرده‌اند. وی بیان کرده است: «لکنّه لا محیص إلّا عن الالتزام بما قاله العلّامة القرآنی السیّد الخویی فی تفسیره البیان». وی در ادامه دو بیت شعر هم در مدح آیت الله خویی و تفسیر البیان ذکر کرده که معلوم نیست انشاء یا انشاد است:

                                      ربُّ  السما  أنزَلَ  فرقانَه           علی النبیّ المصطفی الخاتم   

تفسیره البیان أرِّخ و قل           خیرُ  البیان   مِن   أبی‌القاسم

نکته سوم: سپس بیان کردم دکتر عایشه بنت الشاطی در دانشگاه مصر در کلاس درس به دانشجویان می‌گفت: من یک دعا می‌کنم، شما آمین بگویید. وی دعا می‌کرد: «خدایا من یازده تالیف دارم. تو ثواب این یازده تالیف را در نامه عمل علامه طباطبایی بنویس، و ثواب یک صفحه از تفسیر المیزان را در نامه عمل من قرار بده». تفاسیری که علمای شیعه نوشتند و خدماتی که به قرآن کردند بسیار زیاد است، و هدف ما از ترویج دعا، نفی قرآن نیست.

سوال دوم: شخص دیگری در آن جلسه این سوال را مطرح کرد: شما قائل به مهدی منتظَر هستند. یکی از علمای ما در قطر کتابی تالیف کرده به نام «لا مهدی ینتظر بعد رسول الله خیر البشر».

من در پاسخ گفتم: این کتاب که از آن نام بردید، تحت تاثیر یک نویسنده سلفی سعودی به نام دکتر مانع القصیمی تالیف شده است. دکتر مانع القصیمی خود تحت تاثیر ابن خلدون بوده است. ابن خلدون کتابی به نام «کتاب العِبر و دیوان المبتدا و الخبر» تالیف کرده و مقدمه‌ای بر آن نوشته است، که در جامعه‌شناسی یکی از کتب معروف جهان عرب بلکه جهان است. در آن مقدمه احادیث مهدی تضعیف شده است. دونالد سن وال هاوزن از مستشرقین نیز سخن او را تایید کرده است. دکتر مانع القصیمی تحت اثیر ابن خلدون کتابی به نام «الکواکب الدریّة» تالیف نموده و تمامی ادله بر نفی حضرت مهدی عج را جمع‌آوری کرده، و بیان کرده روایات پیامبر ص در مورد مهدی عج نیز ضعیف است و چیزی به نام مهدویت وجود ندارد. صاحب این کتاب پس از مطالعات زیادی که داشت از نظر خود برگشت، و کتاب جدیدی با نام «تحقیق النظر بأخبار الإمام المنتظر» تالیف کرد، و اقرار کرد که اشتباه کرده است. وی بیان کرده که با دقت نظر در اخبار معلوم می‌شود سخن پیشین من اشتباه بوده و من معتقد به مهدویت هستم. کتابی که شیخ شما به نام «لا مهدی ینتظر بعد رسول الله خیر البشر» نوشته، خلاصه همان کتاب «الکواکب الدریّة» است بدون اینکه هیچ مطلب اضافه‌تری داشته باشد، و صاحب آن نظریه از سخن خود رجوع کرده است.

مساله جامعیت که در برنامه‌های مدرسه امام حسین علیه السلام از دغدغه‌های مسئولین است بسیار مایه مسرّت و خرسندی است و من از شنیدن این برنامه در این مدرسه بسیار خوشحال شدم. اگر شما بتوانید در این زمینه کار مناسبی انجاد دهید شایسته است. البته این امر مشکل است، و نیازمند برنامه و مطالعه و زحمت است، ولی امری شدنی و قابل نیل است.

پنجم: تبلیغ

مساله تبلیغ نیز اهمیت دارد. در مورد این مساله نیز ما بسیار مسرور شدیم وقتی شنیدیم این مرکز اهمیت ویژه‌ای برای تبلیغ قائل است. من خیلی خوشحال هستم و از دوستان این مرکز تقدیر می‌کنم که در ایام نوروز امسال که مقارن با ماه مبارک رمضان بود، جمع کثیری از طلاب این مرکز به تبلیغ رفته‌اند. این کار بسیار ارزشمند است. گاهی یک طلبه‌ با رسیدن به یک دستاورهایی علمی گمان می‌کند شأنش بالاتر از دستگیری از مردم است، و خود را تنها مسئول تالیف و تدریس می‌داند. اگر این فکر در ذهن یک عالم رسوخ کند، خسران دنیا و آخرت را به همراه دارد. وظیفه اولیه ما دست‌گیری از دیگران است. من به حقیقت به این مطلب رسیده و آن را یافته‌ام که طلبه هر آنچه در مسیر اهل بیت و خدمت به مکتب اهل بیت و دستگیری از ایتام آل محمد ص قدم بردارد به همان مقدار به وی عنایت می‌شود. تجربه شخصی من این است که هر بار در این زمینه سرمایه‌گذاری کردم مشاهده کردم که توفیقات علمی ما در طول سال بیشتر شده است.

ششم: توجه به اموری معنوی و تهذیب نفس

نکته آخر که بسیار صعب است مساله‌ای است که شاید در چارچوب مساله اجتهاد نگنجد ولی تاثیر آن در توفیقات غیرقابل انکار است، و هویّت اجتهاد همین امر است. باید توجه داشت که اگر به مسائل تهذیبی و معنوی و اخلاقی پرداخته نشود، توفیق چندانی به دست نمی‌آید. از من نخواهید که در این مساله برای شما استدلال فلسفی بیاورم. تجربه به روشنی این امر را نشان می‌دهد. هرچه در این زمینه توفیق باشد، در جهات دیگر نیز توفیقات افزایش می‌یابد. مقدمه این امر هم سحرگاه است.

جلسه‌ای در بغداد تشکیل داده شد که شعرا در آن جمع‌ شوند و اشعاری در مدح امیرالمومنین علیه السلام بخوانند. شعرا از کشورهای مختلف از مصر و لبنان و دیگر کشورها اعم از شیعه و سنی و مسیحی گرد هم آمدند و اشعار خود را قرائت کردند. یک روحانی پیرمردی هم در آن مجلس بود و درخواست کرد که شعرش را بخواند. زمانی که برای وی تعیین کردند، یک وقت به اصطلاح مرده‌ و نامناسبی بود. با این حال، این شاعر در این وقت، قصیده کوثریه را خواند. این قصیده به قدری همه را مات و مبهوت کرد که شخصی در آن مجلس سینی چایی به دست داشت و سینی از دستش افتاد و لیوان‌ها شکست ولی نه خودش متوجه شد و نه دیگران. این قصیده دارای تشبیب است. غرض ما ذکر یک بیت از این تشبیب است. برخی از ابیات این قصیده به شرح زیر است:

أ مُفلّجُ  ثغرِک  أم  جوهر                          و رحیقُ رُضا بک أم سُکَّر

قد قال   لثغرک   صانعه                          إنّا      أعطیناک     الکوثر

فدَمُ العنقود و لحن العود                         یعید  الخیر  و  ینفی الشر

                      بَکِّر  للسُکر  قُبَیل  الفجر                         فصَفوُ   الدهر   لِمن   بَکَّر

غرض همین بیت آخر است: بیدار شو برای مستی، پیش از فجر؛ که خلوص و خلاصه روزگار در سحرخیزی است. برای فهم مشکلات کلمات آقاضیا و محقق اصفهانی و مرحوم موسّس و رسیدن به عمق کلمات دقیق مرحوم امام در مقارن با کلمات نایینی یک راه وجود دارد: «بَکِّر  للسُکر  قُبَیل  الفجر». اگر طلبه به این امر عادت کند، می‌تواند مسیر چند ساله را در مدت کوتاهی طی کند. از تصدیعی که صورت گرفت عذرخواهم و از گزارشی که در رابطه با فعالیت‌های مدرسه ارائه شد، خوشحال. امیدواریم توفیق رفیق شما باشد و بتوانید گام‌های بلندی در مسیر وصول به علوم عالی اهل بیت و عمل کردن به این علوم و خدمت در این مسیر بردارید.

و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین.

[1] مرحوم سید سرور واعظ، یکی از مقرّرین درس آیت الله خویی است.

.

🔴📸 گزارش تصویری: