شنبه 24 آذر 1404 - 23 جمادی الثانی 1447

.

.

 فهرست: 

برای رفتن به جلسه مورد نظر روی آن کلیک کنید:

📌 جلسه اول «1404/06/27»
موضوع: دعوت به حضور در محضر «دعای مکارم‌الاخلاق»

📌 جلسه دوم «1404/08/08»
موضوع: شرحی بر دعای مکارم‌الاخلاق و نکات سلوکی

📌 جلسه سوم «1404/08/15»
موضوع: شرحی بر دعای مکارم‌الاخلاق و نکات سلوکی

.

.

«حدیث اخلاق استاد سیدطاهر غفاری زیدعزه»


.

 جلسه اول «1404/06/27»:  شرح خطبه ۳۴ نهج‌البلاغه و حدیثی در باب محبت

⬆️ برگشت به فهرست⬆️

📌🎙 برای شنیدن صوت جلسه اول اینجا را کلیک کنید. 

🔴 موضوع: دعوت به حضور در محضر «دعای مکارم‌الاخلاق»

🔹مقدمه: استاد در آغاز، هدف جلسه را ورود به محضر **دعای مکارم‌الاخلاق** از *صحیفه سجادیه* اعلام می‌کنند؛ نه به عنوان یک خوانش عادی، بلکه به عنوان **حرکت به سوی حیاتی طیّبه**. 

بیان داشتند که: > این جلسه نباید صرفاً یک ساعت مطالعه باشد؛ بلکه تلاشی است برای درک نیاز حقیقی انسان و ساختن حیاتی که خدا و اولیایش بخواهند.

 -------------------------------------------------------------

🔰 اهمیت و جامعیت دعای مکارم‌الاخلاق

 - از ادعیۀ بسیار عمیق و جامع صحیفه است؛ 

  نه عامیانه، بلکه دارای دقت فنی و الهی.

- شامل جامع‌ترین درخواست‌ها در:

  - حوزه اخلاقی،

  - اعتقادی،

  - افعالی و احوالی انسان.

- به تعبیر استاد: 

  > «لسانی دارد که مناسب قرآن است، چون صحیفه، قرآنِ صاعد است.»

 ----------------------------------------------------------------

 🔰  نیاز حقیقی انسان در مقابل نیاز عرفی

🔹  الف. تمایز نیازهای واقعی و ظاهری

- انسان نیازهای عرفی و قراردادی دارد (خانه، ماشین، شغل...) اما این‌ها **نیازهای تقوینی نیستند**. 

- نیازهای واقعی، آن‌هایی هستند که نبودشان موجب **هلاکت یا توقف یا عقب‌ماندگی** انسان می‌شود.

🔹  ب. نمونه‌های نیاز حقیقی

  1. **علم و هدایت**
  2. **امنیت حقیقی**
  3. **اتصال معنوی به خدا و ولایت**

 --------------------------------------------------------- 

🔰  حقیقت دعا و ارزش انسان در قرآن

🔹  آیه بنیادین:

> ﴿قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّي لَوْلَا دُعَاؤُكُمْ﴾ 

> *بگو پروردگارم به شما اعتنا نمی‌کند اگر دعاى شما نباشد.* 

> *(سوره فرقان، آیه ۷۷)* 

🔹 **تفسیر روایی**: 

در روایات اهل‌بیت (ع) آمده که مراد آیه این است: 

> «ارزش شما نزد خدا به مقدار دعای شماست.»

 🔹 نتیجه: انسان بدون دعا، هیچ جایگاه و اعتنایی نزد پروردگار ندارد.

 -------------------------------------------------

🔰  حقیقت عبادت در نگاه روایی

 > رسول خدا (ص): 

> **«الدُّعَاءُ مُخُّ الْعِبَادَةِ»** 

> *(بحارالأنوار، ج ۹۰، ص ۳۰۰)* 

 🕊 یعنی مغز عبادت، همان دعاست. 

دعا تنها حرکت زبانی نیست؛ بلکه **حقیقت نفس کشیدن روح در جهت خدا**ست. 

انسان مداوماً باید در حال دعا باشد — نه به زبان بلکه در باطن وجود.

 ----------------------------------------------------------

 🔰  خطر اسراف در عمر و محبت الهی

 > ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ﴾ 

> *(سوره اعراف، آیه ۳۱)* 

 🔹 کسی که در گفت‌وگو، توجه، یا اعمال خود **نعمت خدا را بی‌جا مصرف می‌کند**، مشمول ناپسندی الهی می‌شود. 

وقتی خدا کسی را دوست ندارد، رابطه محبتی و توفیق از او سلب می‌شود.

 -----------------------------------------------

🔰  فلسفه و شروط استجابت دعا

 پرسش اصحاب از امام صادق (ع)

> **«مَا لَنَا نَدْعُو فَلَا يُسْتَجَابُ لَنَا؟»** 

> چرا دعا می‌کنیم و مستجاب نمی‌شود؟ 

> فرمود: 

> **«لِأَنَّكُمْ تَدْعُونَ مَنْ لَا تَعْرِفُونَهُ»** 

> *(بحارالأنوار، ج ۹۰، ص ۳۶۸)* 

🔹  شرط اول: معرفت‌الله 

دعا بدون شناخت خداوند، شنیده نمی‌شود؛ چون خطاب به موجودی مجهول است.

🔹  شرط دوم: عمل همراه دعا 

> امیرالمؤمنین (ع): 

> **«الدُّعَاءُ بِلَا عَمَلٍ كَالرَّامِي بِلَا وَتَرٍ»** 

> *(نهج البلاغه، حکمت ۳۳۷)* 

 🔹 یعنی دعایی که به عمل نینجامد، همچون تیر بی‌زه است — بی‌اثر و بی‌حرکت.

 > ﴿إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ﴾ 

> *(سوره فاطر، آیه ۱۰)* 

کلمه طیّب (دعا و ایمان) به بالا می‌رود، اما **عمل صالح آن را بالا می‌برد**.

 ------------------------------------------------

🔰 عمل آغازین: اعتراف و توبه

 - نخستین گام در دعا، **اقرار به گناه** است.

- بدون اعتراف صادقانه، اتصال برقرار نمی‌شود.

 🔹 ﴿لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ﴾ 

> *(سوره انبیاء، آیه ۸۷)*

 امام فرمودند خدا را با اسم مخصوصش بخوانید: 

🔹 «یا إلهَ العاصین…» یعنی ای خدای گنهکاران؛ 

> این بیانِ تسلیم و بازگشت است.

 -----------------------------------------------------

 🔰 معرفت خدا و عجز در توصیف

 استاد تأکید می‌کند که شناخت حقیقی خدا ممکن نیست؛ 

کلمات و مفاهیم ما **مخلوق‌اند**، و خالق، بیرون از دایره توصیف است.

 > «اللهُ أَكْبَرُ» 

> یعنی او از هر وصف و تصور بزرگ‌تر است. 

🔹 روایت نبوی:

> «عجزُ العارفین عن وصفه هو معرفتهم به.»

🔹 ﴿حَلْقَةٍ فِي فَلَاةٍ﴾ *(بحارالأنوار، ج ۵۵، ص ۹۲)* 

> زمین در برابر آسمان‌ها مانند حلقه‌ای در بیابان پهناور است.

 -----------------------------------------------------

🔰   رعایت نظم و عهد الهی در بندگی

 > ﴿أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ﴾ *(سوره بقره، آیه ۴۰)* 

> ﴿أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي وَكِيلًا﴾ *(سوره اسراء، آیه ۲)*

 🔹 نخستین عهد الهی این است که *جز خدا، تکیه‌گاه و وکیل نگیریم.* 

هر تعلقی که جای خدا را بگیرد، **شرک عملی** است. 

 🔹 ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾ 

  *(سوره نساء، آیه ۴۸)* 

 شرک قابل بخشش نیست مگر با توبه حقیقی؛ 

زیرا اساس بندگی را می‌شکند.

 -----------------------------------------------------------

🔰 خیر بودن ابتلاءات الهی و برکت صبر

 نمونه‌ای عملی از یکی از علما نقل شد که گفت:

> تمام حاصل عمر علمی‌ام یک طرف، آنچه از این بیماری چشیدم، طرف دیگر. 

> خدا در سختی‌ها، گوهرهایی از معرفت را عطا می‌کند.

 🔹 داستان دیگری درباره ولایتی الهی که با زنی بدخلق آزموده شد: 

> گفت: «تمام مقاماتم از صبر بر اخلاق اوست.»

 📘 نتیجه: 

ابتلاء، اگر با صبر و ایمان همراه شود، منشأ **فیوضات باطنی و قرب الهی** است.

 --------------------------------------------

 🔰 جمع‌بندی و توصیه عملی:

 - هر روز پنج تا ده دقیقه در محضر این دعا باشید. 

- نه به صورت لقلقه، بلکه با **توجه و طلب حقیقی**. 

- هر بار از آغاز بخوانید و تدبر کنید. 

- هدف: رسیدن به «صورت و سیرت دعا».

> «إنَّ الله لا يُحبُّ المُسرفین» (اعراف، ۳۱) 

> پس عمر را در اسراف روزمرّه از دست ندهید. 

🔹 استاد در پایان از حضار می‌خواهد:

> هر روز وقتی کوتاه، اما با نیّت صادق، دعای مکارم‌الاخلاق را بخوانید؛ 

> تا همان شود محور حیات و اصلاح درون.

 ----------------------------------------------------------------

  📚 فهرست آیات و روایات یادشده (مرجع برای بازخوانی):

 | موضوع | آیه / روایت | منبع |

|------|---------------|--------|

| ارزش دعا | فرقان ۷۷ | قرآن کریم |

| مغز عبادت | «الدعاء مخّ العبادة» | بحارالأنوار، ج۹۰، ص۳۰۰ |

| بی‌محبتی به مسرفان | اعراف ۳۱ | قرآن کریم |

| علت عدم استجابت | «لأنّکم تدعون من لا تعرفونه» | بحارالأنوار، ج۹۰، ص۳۶۸ |

| دعا بدون عمل | «الدعاء بلا عمل كالرّامي بلا وتر» | نهج البلاغه، حکمت ۳۳۷ |

| کلمه طیب و عمل صالح | فاطر ۱۰ | قرآن کریم |

| اعتراف به ظلم | انبیاء ۸۷ | قرآن کریم |

| عظمت عوالم | «حلقة فی فلاة» | بحارالأنوار، ج۵۵، ص۹۲ |

| وفای به عهد | بقره ۴۰ | قرآن کریم |

| نهی از وکیل غیر | اسراء ۲ | قرآن کریم |

| عدم مغفرت شرک | نساء ۴۸ | قرآن کریم |

| خدا چاره بندگان | «أنا بدّك اللازم» | مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۷۱ |

 ----------------------------------------

   ✨ نتیجه نهایی

دعای مکارم‌الاخلاق، نقشه حیات طیّبه است: 

آغازش با **اعتراف و نیاز**، 

میانش با **معرفت و عمل**، 

و نهایتش با **صبر در ابتلاء و وصول به قرب**.

«پایان جلسه اول»

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

.

.

 جلسه دوم «1404/07/03»:  خطبه کوتاه 118 نهج‌البلاغه

⬆️ برگشت به فهرست⬆️

.

.📌🎙 برای شنیدن صوت جلسه دوم اینجا را کلیک کنید. 

 🔴موضوع: شرحی بر دعای مکارم الاخلاق و نکات سلوکی

🔰 بخش اول: اهمیت همگرایی، خطرغفلت ومراتب نیت و یقین

 🔹 همگرایی مؤمنین، شرط نزول رحمت

 آیه‌ای که می‌خوانم دقت کنید، خیلی حرف دارد. خدای عالم شاهد است ای کاش در حوزه رسمی می‌گذاشتند که جلسه‌ای حوزوی برای این مباحث باشد؛ همانطور که جلسه برای ادبیات و فقه و اصول هست، جلسه‌ای هم برای اینها باشد. همه بنشینند و همین مذاکرات را داشته باشند. شیعیان و مؤمنین لازم دارند، طلبه‌ها لازم دارند. اصلیات و یقینیات باید مرور شود. مگر قرآن نمی‌فرماید: **«...وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ...» (سوره عصر، آیه ۳)** به معنای سفارش یکدیگر به حق؟

 مربی لازم است، فردی نمی‌شود. مؤمنین باید با هم باشند؛ در همگرایی آن‌ها یک رحمتی از بالا نازل می‌شود. در روایت هست که رحمت گاهی یکی دو نفر را می‌گیرد و آن دیگری هم به واسطه آن‌ها بهره‌مند می‌شود. برعکس، اهل معصیت هم گرفتاری دارند؛ بلایی می‌آید و آن کسی هم که با آن‌ها نشسته، چوبش را می‌خورد.

 🔹 حکایت مرد خدا و هراس دائمی از غفلت

 شیطان به یکی از اولیاء خدا گفته بود: «کجای کار سالم بودیم؟» آن مرد خدا پاسخ داد: «ما یا در گودالیم یا بالای کوهی ایستاده‌ایم که پایینش دره است.» شیطان گفت: «خبیث! دیگر تمام شد! من عمرم را به بندگی خدا و دوری از گناه گذرانده‌ام.» اما آن مرد الهی پاسخ داد: «منتظر یک "آنِ" غفلت تو هستم. آن طرف، تهِ دره است. منتظر یک آنِ غفلتم هستم تا نفوذ کنم.»

ببینید، کسی که شصت، هشتاد سال عمر کرده، هنوز شیطان از او مأیوس نیست و منتظر غفلت‌های اوست. ملاحظه بفرمایید ما چقدر به این دشمن فرصت داده‌ایم. خیلی فرصت داده‌ایم آقا.

 من شخصی را دیدم که شما بعید است چنین کسی را دیده باشید. یکی از مردان خدا بود. سنش حدود ۶۰ سال بود و یک سکته کرده بود و صدمه بدنی هم دیده بود. در جلسه‌ای که نشسته بودیم، ناگهان بدون هیچ مقدمه طبیعی، منقلب شد. چه گریه‌ای! گویا همین لحظه یک مصیبت بسیار سنگین به او خبر داده‌اند؛ مثلاً خبر بیاورند که بچه‌اش زیر ماشین له شده، یک پدر چه می‌کند؟ واقعاً همینطور به هم ریخته بود. کمی آرام می‌شد و دوباره منقلب می‌شد. شاید در آن جلسه چهار یا پنج بار این حالت برایش تکرار شد. گویا در درونش متوجه عالم آخرت می‌شد و دیگر نمی‌توانست آرام بگیرد. این یعنی او آناتش را، حتی یک "آن" را، از دست نمی‌دهد و آنَش را باید وقف خدا کند.

 🔹 ورود به شرح دعای مکارم الاخلاق: اتصال به عروة الوثقی

 رفقا، ما وقتی کتابی را مطالعه می‌کنیم، هر وقت یادمان افتاد به خود مؤلف یک هدیه معنوی بفرستیم. یک صلوات هدیه کنیم، فیوضاتش به خود ما هم ان‌شاءالله برمی‌گردد.

حالا با هم فرازی از دعا را زمزمه می‌کنیم. این دعا، دعای مکارم الاخلاق (دعای بیستم صحیفه سجادیه) است:

 > **«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ. اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي، وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي، وَ اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي...»**

 این دعا آنقدر عالی است که اگر پیش قوی‌ترین اولیای خدا برویم و دست نیاز دراز کنیم، بالاتر از این نصیحتی به ما نخواهند داد. اولین کاری که امام (ع) در دعا می‌کند چیست؟ صلوات. یعنی اول باید آن حبل و ریسمان را محکم کنم. من خیلی ضعیفم. صلوات یعنی یک وصل و اتصال به آن "عروة الوثقی". با این اتصال، پیمانی را یادآوری می‌کند که خدایا من با این‌ها (اهل بیت) هستم.

 

🔹 مرحله اول و دوم: کیفیت نیت (احسن النیات) و کمیت آن

 بعد از صلوات، امام به نیت می‌پردازد: **«وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ»**. بهترین نیت‌ها برای من باشد. در روایت فرموده‌اند بهترین نیت، خالص‌ترینِ آن است. هیچ شائبه‌ای، هیچ نشانی از عالم خلق در آن نباشد. کار تماماً برای خالق باشد. این می‌شود "احسن النیات".

سپس می‌فرماید: **«اللَّهُمَّ وَفِّرْ بِلُطْفِكَ نِيَّتِي»**. یعنی آن را زیاد کن. اول کیفیت، بعد کمیت. آن نیتی که به بهترین کیفیت رسید، آن را در من زیاد کن.

 

🔹 مرحله سوم: صحت یقین و تسلیم در برابر تقدیر الهی

 سپس می‌فرماید: **«وَ صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي»**. یقینم را صحیح گردان تا خیالم راحت شود. چرا نگران باشم که امروز فلان چیز را ندارم؟ به من چه؟ وظیفه‌ام کسب است، می‌روم دنبال کسب. حالا می‌شود یا نمی‌شود، به من چه؟

 

🔹 حکایت ماهیگیر مؤمن و کافر

 در روایتی عجیب آمده است که یک مؤمن و یک کافر به ماهیگیری رفتند. خداوند به دو ملک مأموریت داد؛ به یکی گفت ماهی‌ها را به سمت قلاب کافر هدایت کن و به دیگری گفت ماهی‌ها را از قلاب مؤمن فراری بده. این مؤمن باید دست خالی برگردد و آن کافر باید با دست پر برگردد! اینجاست که **«صَحِّحْ بِمَا عِنْدَكَ يَقِينِي»** معنا پیدا می‌کند. این کار خدا درست است، هرچند منِ ضعیف آن را درک نکنم.

آن مؤمن به خانه آمد، چیزی برای خوردن نبود. حتی نفتی برای روشن کردن چراغ نبود تا قرآنی بخواند. به خدای متعال عرضه داشت: «خدایا! مگر من امروز چه کار نیکی کرده‌ام که دو لطف را یکجا به من می‌رسانی؟»

 

🔹 مفهوم حقیقی بلا: آزمون مدارس تیزهوشان!

 در روایت از امام صادق (ع) آمده است: **«كُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِيمَاناً ازْدَادَ ضِیقاً فِی مَعِيشَتِهِ» (اصول کافی، ج ۲، ص ۲۵۳)** یعنی هر چه ایمان مؤمن بیشتر شود، بلای او نیز بیشتر می‌شود. ما متأسفانه می‌گوییم "زیاد شدن بلا"، در حالی که باید بگوییم "خوشبختانه".

این مثل کسی است که می‌گوید: «متأسفانه ما را به مدرسه تیزهوشان بردند. سؤال‌ها خیلی سخت است. در مدرسه عادی راحت ۱۸ و ۱۹ می‌گرفتیم، اینجا با کلی تلاش ۱۵ می‌گیریم.» خب برادر من، برو مدرسه عادی! چرا به تیزهوشان آمدی؟ او با افتخار از سختی‌ها و فشارهای درسی‌اش می‌گوید، چون می‌داند آنجا خبری هست و قرار است به جایگاه بالاتری برسد. بلا و سختی برای مؤمن همین است.

 

🔹 عشق، کلید پذیرش تقدیر

 مشکل ما یک کلمه است: معرفت ما به حدی نرسیده که از آن عشق و محبت تولید شود. وقتی انسان به حد محبت خدا رسید، هر چه او تقدیر کند، می‌گوید: «قربان حکمش بروم.» چه تقدیر کرده؟ دیگر نمی‌پرسد "چه"؟ همه چیز به دست اوست و از او جز خیر نمی‌آید: **«بِيَدِكَ الْخَيْرُ» (برگرفته از آیه ۲۶ سوره آل عمران).

مبادا تقدیر الهی را واکاوی کنی! واکاوی کردن دلیل این است که باورش نداری. نه، سربسته قبولش کن. خدا در حق تو تقدیری کرده. اصلاً نپرس چیست. آیا در تقدیر او نمی‌شود ده نوع سرطان یا انواع بلا باشد؟ ولش کن! او محبوب حقیقی و عادل‌ترین سلطان است و رفتارش فراتر از عدل است. خداوند دارد تو را "تربیت" می‌کند تا ورزیده شوی.

 

🔰 بخش دوم: آداب حضور در اجتماع وآفات عمل

 🔹 رهایی از اشتغالات بیهوده

 در ادامه دعا می‌خوانیم: **«وَ اكْفِنِي مَا يَشْغَلُنِي الاهْتِمَامُ بِهِ»**؛ خدایا، اموری هستند که اگر به آن‌ها اهتمام بورزم، مرا مشغول کرده و از کار اصلی باز می‌دارند. تو خودت آن‌ها را کفایت کن. **«وَ اسْتَعْمِلْنِي بِمَا تَسْأَلُنِي غَداً عَنْهُ»**؛ و مرا به کاری بگمار که فردا درباره آن از من سؤال می‌کنی. **«وَ اسْتَفْرِغْ أَيَّامِي فِيمَا خَلَقْتَنِي لَهُ»**؛ و روزگارم را در آن چیزی که مرا برای آن آفریدی، فارغ و خالص گردان.

 

🔹 خلوت و جلوت: راه اولیای الهی در مقابل رهبانیت

 عده‌ای برای اینکه از شواغل آزاد شوند، به غار پناه می‌برند. قرآن درباره مسیحیان می‌فرماید: **«...وَ رَحْبانِیَّةً ابْتَدَعُوها ما کَتَبْناها عَلَیْهِمْ...» (سوره حدید، آیه ۲۷)**؛ یعنی رهبانیتی را از پیش خود ابداع کردند که ما بر آنان مقرر نکرده بودیم. تازه همان را هم به درستی رعایت نکردند.

راه ما این نیست. قرار نیست انسان از جامعه کناره بگیرد. نه خلوت محض، نه جلوت محض. اولیای الهی خلوت‌هایشان سنگین بود. خلوتشان مثل پمپ بنزین بود؛ آنجا شارژ و غنی می‌شدند و سپس خودشان را با حفاظت کامل به "جلوت" و اجتماع می‌آوردند. متأسفانه ما بی‌سپر به اجتماع می‌آییم و سالم برنمی‌گردیم.

 

🔹 حکایت حامد خیاط: امر به معروف در کمال ادب

 در جلسه‌ای که غیبتی شروع می‌شود، نباید خجالت کشید. اینجا جای خجالت نیست. اگر کسی خطایی کرد، باید با کمال ادب (که ادب مال مؤمن است) به او تذکر داد.

شیخ رجبعلی خیاط، شاگردی به نام "حامد" داشت. او یک خیاط بود اما در معارف از یک طلبه فاضل بیشتر می‌دانست. روزی پای منبر آقایی نشسته بود که روایتی را اشتباه معنا می‌کرد. حامد از پایین منبر با ادب گفت: «آقا، اینی که می‌فرمایید اینگونه نیست.» جمعیت نشسته‌اند و آن آقا، ولو طلبه، حرمتش واجب است. اما مطلبی که می‌گوید اشتباه است. مثلاً طوری حرف می‌زند که خوف از گناه را از بین می‌برد. این غلط است! اعظم اولیای ما، پنج تن آل عبا، حالشان حال خوف بود. قرآن از زبان ایشان می‌فرماید: **«إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً» (سوره انسان، آیه ۱۰)**؛ ما از پروردگارمان، در روزی که عبوس و سخت است، می‌ترسیم.

 

🔹 حضور فعال و غیرمنفعل در اجتماع (درس اصحاب کهف)

 خدا از ما می‌خواهد در اجتماع باشیم، اما اختیارمان را به دست اجتماع ندهیم. منفعل نباشیم. اگر در جایی رضای خدا نیست، به اندازه وسعمان تغییرش می‌دهیم. اگر دیدیم وسعمان نمی‌رسد، فاصله می‌گیریم تا صدمه نبینیم. اصحاب کهف چه کردند؟ دیدند نمی‌توانند جامعه را تغییر دهند، وظیفه‌شان فاصله‌گیری بود. قرآن می‌فرماید:

**«وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ...» (سوره کهف، آیه ۱۶)**

یعنی: «و هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می‌پرستند کناره‌گیری کردید، پس به غار پناه جویید تا پروردگارتان از رحمتش بر شما بگستراند.»

گاهی وظیفه رفتن به "کهف" است. علمای ربانی گاهی چندین وقت از خانه بیرون نمی‌آمدند، چون بیرون خبرهایی بود و مردم آماده شنیدن حرف حق نبودند.

 

🔹 فراغت دل در شلوغی دنیا (حکایت مرشد چلویی)

 می‌گویند ظهر در مغازه مرشد چلویی (رحمة الله علیه) مشتری زیادی بود و او در میانشان می‌چرخید. در دلم گفتم: «اینکه اینقدر مشغول است، چطور می‌تواند اهل معنا باشد؟ اهل معنا فراغتی دارند!» مرشد به میز ما رسید و بدون آنکه من حرفی بزنم گفت: «آقا! مهم این است که دل فارغ باشد. این شلوغی‌ها چیزی نیست.»

مشکل این است که درون ما شلوغ شده است.

 

🔹 درخواست‌های متعالی: مرز باریک عزت و کبر، عبادت و عُجب

 ادامه دعا را ببینید چقدر عالیست:

- **«...وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ»**: خدایا مرا بی‌نیاز کن و رزق وسیع بده، اما به تأخیر افتادن آن مبتلایم نکن.

- **«...وَ أَعِزَّنِي وَ لا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ»**: به من عزت بده، اما به کبر مبتلایم نکن. چون عزت اگر حفاظت نشود، به کبر تبدیل می‌شود.

- **«...وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لا تُفْسِدْ عِبادَتِي بِالْعُجْبِ»**: توفیق عبادت بده، اما عبادتم را با عُجب و خودپسندی فاسد نکن.

 

🔹 خیررسانی به خلق، بدون آفت مَنّ (منت)

 - **«...وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدِيَ الْخَيْرَ وَ لا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»**: خدایا، به دست من برای مردم خیر جاری کن، اما آن را با منت گذاشتن نابود مساز. چه زمانی منت می‌گذاریم؟ وقتی خیال کنیم از دیگران بالاتریم.

- **«...وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ»**: اخلاق عالی به من عطا کن و از فخرفروشی حفظم نما.

 

🔹 نتیجه‌گیری: توهم بشر در برابر عظمت هستی

 یک بشر دارد طغیان می‌کند. توهم او را گرفته و خراب کرده است. کلیپی دیدم که یک نفر را نشان می‌داد، بعد دوربین عقب رفت و شهر را نشان داد؛ آن فرد کوچک شد. بعد کره زمین را نشان داد؛ دیگر دیده نشد. بعد منظومه شمسی و بعد کهکشان را... در این وسعت، این بشر چیست؟ یک ذره! و این ذره در محاصره نیروهای سنگین است، باید مراقب باشد.

 

✨ وصیت آخر: «انسانِ طلبه» باشیم

 به جای اینکه فقط "طلبه" باشی، "انسانِ طلبه" باش. روایت داریم: **«النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَةٌ» (بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۹۸)**. نگاه کردن به چهره عالمی که علمش او را "انسان" کرده عبادت است، نه هر عالمی. علمی که انسان را به مقصد نرساند، باطل است. این دعاها را فقط نخوانیم، بلکه با استغفار به آن‌ها عمل کنیم.

«پایان جلسه دوم»

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

.

 جلسه سوم «1404/08/15»:  شرحی بر دعای مکارم‌الاخلاق و نکات سلوکی

⬆️ برگشت به فهرست⬆️

.

.

📌🎙 برای شنیدن صوت جلسه سوم اینجا  را کلیک کنید. 

🔴موضوع: شرحی بر دعای مکارم الاخلاق و نکات سلوکی

🔰 مقدمه: دعا، ابزار تربیت در عصر امام سجاد (ع)

 🔹 ۱. استراتژی تربیتی امام در شرایط خفقان**

در زمان امام زین العابدین (سلام الله علیه)، مجال برای تبیین مستقیم معارف اعتقادی و عملی بسیار محدود بود. همین شرایط، زمینه‌ای را فراهم کرد که حضرت در ظاهر از سیاست دور باشند و حکومت وقت با ایشان کاری نداشته باشد. هر حاکم ظالمی، به دلیل عدم اعتقاد به عالم غیب، با کسانی که در امور حکومتی دخالت نکنند، کاری ندارد. حضرت نیز در فضای تقیه، پس از وقایع کربلا و سخت‌گیری‌های شدید سیاسی، ظاهراً به انزوا روی آوردند.

 اما این ظاهر ماجرا بود. محتوای دعاهای ایشان، محتوایی عمیقاً انسان‌ساز است. ایشان به ما می‌آموزند که اگر ما حکومت را هم می‌خواستیم، برای «انسان‌سازی» می‌خواستیم و حال که آن مجال فراهم نیست، از مجالی که میسّر است، یعنی «دعا»، برای این هدف والا استفاده می‌کنیم. البته این دعاها فقط محدود به صحیفه سجادیه نیست؛ دعاهای منسوب به ائمه، مانند **دعای ابوحمزه ثمالی**، نیز از شاخص‌ترین نمونه‌های این مکتب تربیتی هستند.

 

🔹۲. پیوند اخلاق و ایمان

یک تذکر فوق‌العاده مهم از علمای ربانی این است که در مباحث تربیتی، نباید به صرف اخلاق اکتفا کرد. **اخلاق باید انسان را به سر حدّ ایمان برساند.** این ایمان است که منشأ عمل و پایه‌ی تربیتِ پایدار می‌شود. با عقیده‌ای محکم، شخص انگیزه‌ای غیرقابل توصیف برای تغییر و تصمیم‌گیری پیدا می‌کند. تصمیم‌گیری از جایگاه ایمان، با تصمیم‌گیری در فضای ضعف ایمان، غیرقابل مقایسه است.

 

🔹۳. دعا؛ ابزار تغییر، نه فقط یادگیری

همان‌طور که قرآن کریم خود را «شفا» معرفی می‌کند، این ادعیه نیز حقیقتاً ابزار «تربیت» هستند. اگر کسی با تمام وجود و با همراهی قلبی به دعا روی آورد، تغییر در ضمن خودِ دعا اتفاق می‌افتد؛ نه اینکه از دعا مطلبی بیاموزیم و بعداً به آن عمل کنیم. در لوازم خود دعا، تحولات درونی متولد می‌شود و انسان‌سازی در بطن نیایش رخ می‌دهد.

باید این احتمال را جدی بگیریم که برای تجربه یک زندگی انسانی و رسیدن به ساحل امن، به شدت به تحقق این معانی در وجودمان نیازمندیم؛ این احتمال، یک احتمال مُنجِّز (قطعی‌کننده تکلیف) است که جای اجرای «اصل برائت» در آن نیست.

 

🔹 متن دعای بیستم صحیفه سجادیه: دعای مکارم الاخلاق

 > **«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ بَلِّغْ بِإِيمَانِي أَكْمَلَ الْإِيمَانِ، وَ اجْعَلْ يَقِينِي أَفْضَلَ الْيَقِينِ، وَ انْتَهِ بِنِيَّتِي إِلَى أَحْسَنِ النِّيَّاتِ، وَ بِعَمَلِي إِلَى أَحْسَنِ الْأَعْمَالِ... وَ أَغْنِنِي وَ أَوْسِعْ عَلَيَّ فِي رِزْقِكَ، وَ لا تَفْتِنِّي بِالنَّظَرِ، وَ أَعِزَّنِي وَ لا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ، وَ عَبِّدْنِي لَكَ وَ لا تُفْسِدْ عِبَادَتِي بِالْعُجْبِ، وَ أَجْرِ لِلنَّاسِ عَلَى يَدَيَّ الْخَيْرَ وَ لا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ، وَ هَبْ لِي مَعَالِيَ الْأَخْلاقِ، وَ اعْصِمْنِي مِنَ الْفَخْرِ... وَ لا تَرْفَعْنِي فِي النَّاسِ دَرَجَةً إِلّا حَطَطْتَنِي عِنْدَ نَفْسِي مِثْلَهَا، وَ لا تُحْدِثْ لِي عِزّاً ظَاهِراً إِلّا أَحْدَثْتَ لِي ذِلَّةً بَاطِنَةً عِنْدَ نَفْسِي بِقَدَرِهَا... فَإِذَا كَانَ عُمُرِي مَرْتَعاً لِلشَّيْطَانِ فَاقْبِضْنِي إِلَيْكَ قَبْلَ أَنْ يَسْبِقَ مَقْتُكَ إِلَيَّ... وَ أَبْدِلْنِي مِنْ بِغْضَةِ أَهْلِ الشَّنَآنِ الْمَحَبَّةَ، وَ مِنْ حَسَدِ أَهْلِ الْبَغْيِ الْمَوَدَّةَ... وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِيَ مَنْ هَجَرَنِي بِالْبِرِّ، وَ أُثِيبَ مَنْ حَرَمَنِي بِالْبَذْلِ وَ أُكَافِئَ مَنْ قَطَعَنِي بِالصِّلَةِ، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِي إِلَى حُسْنِ الذِّكْرِ، وَ أَنْ أَشْكُرَ الْحَسَنَةَ، وَ أُغْضِيَ عَنِ السَّيِّئَةِ...»**

 

 🔰 طرح یک شبهه اساسی: نقش اختیار انسان در دعاهای امام (ع)

 با دقت در لحن دعا، یک معنای عظیم و غریب و حتی یک شبهه استخراج می‌شود: **گویا حضرت برای خود نقشی قائل نیستند و همه‌چیز را از خدا می‌خواهند.**

 🔹  **«وَ أَعِزَّنِي وَ لا تَبْتَلِيَنِّي بِالْكِبْرِ»**: (خدایا به من عزت بده و به کبر مبتلایم نکن). سؤال: من تکبر می‌کنم یا خدا مرا مبتلا می‌کند؟

 🔹 **«وَ لا تَمْحَقْهُ بِالْمَنِّ»**: (خدایا خیر مرا با منت‌گذاشتن نابود نکن). سؤال: ما با منت گذاشتن کار خیر را خراب می‌کنیم یا خدا؟

 🔹 **«وَ سَدِّدْنِي لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِي بِالنُّصْحِ»**: (خدایا به من ثبات قدم بده تا با کسی که به من خیانت کرده، خیرخواهی کنم).

 امام تمام اعمال اختیاری را به عنوان فعل الهی دانسته و توفیق آن را از خدا می‌خواهد. ایشان نمی‌فرمایند: "خدایا من فلان کار را می‌کنم، تو فلان کار را بکن"، بلکه اصل توفیق، قدرت و تحقق فعل را از خدا طلب می‌کنند. حتی می‌فرمایند **«اسْتَصْلِحْ بِقُدْرَتِكَ مَا فَسَدَ مِنِّي»** (با قدرت خودت آنچه را از من فاسد شده، اصلاح کن). باب «استفعال» در «استصلح»، به معنای درخواست یک عملیات پیچیده و تدریجی برای اصلاح است.

 این نگاه که تمام افعال به خدا نسبت داده می‌شود، چگونه با اصل اعتقادی **«امرٌ بین الامرین»** (نه جبر و نه تفویض) سازگار است؟

 

 🔰 آسیب‌شناسی جامعه متدینین و تبیین عملی «سداد»

 قبل از پاسخ به شبهه، باید بدانیم که جامعه چگونه اصلاح می‌شود. زیبایی جامعه به گفتن و شعار حاصل نمی‌شود، بلکه به **«الگوسازی»** است. مشکل بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی، به عملکرد جامعه متدینین بازمی‌گردد. **نفسانیات متدینین مانع از دیده شدن زیبایی دین می‌شود.** تدینِ آمیخته با خودخواهی، «غرور» می‌آورد و این غرور، دیگران را از دین زده می‌کند.

 امام در دعا، از خدا **«سداد»** یعنی ثبات و استواری می‌خواهد. ثبات در مقابل تزلزل است. انسان متزلزل با هر خیانت، اهانت یا فریبی از کوره در می‌رود و مقابله به مثل می‌کند. اما «سداد» یعنی در برابر تحریک دیگران، بر اساس خواست الهی عمل کنی، نه بر اساس واکنش‌های نفسانی.

🔹 حکایتی از آیت‌الله بهجت (ره):

    شخصی با تندی و جسارت فراوان با ایشان سخن گفت، اما ذره‌ای در آرامش، لحن و حال آیت‌الله بهجت تغییری ایجاد نشد. ایشان با آرامش کامل یک جمله پاسخ دادند و به درس خود ادامه دادند. این یعنی سداد.

 

🔹 حکایتی از آیت‌الله حاج آقا حسین قمی (ره):

    > گدایی به ایشان اهانت و فحاشی کرد. اطرافیان خواستند با او مقابله کنند، اما ایشان مانع شد. پس از رفتن آن مرد، فرمود: «بنده خدا را فقر معلوم است خیلی فشار داده که کنترلش را از دست داده است.» این یعنی درک شرایط دیگران به جای واکنش نفسانی.

 

🔹 حکایتی از آیت‌الله رحیم ارباب (ره):

    > خانمی نزد ایشان آمد و گفت واعظی به او گفته شوهر بی‌نمازش را طرد کند. آیت‌الله ارباب گریستند و فرمودند: «آن آقا اشتباه کرده. اگر تا الان به شوهرت یک لیوان آب می‌دادی، از فردا دو لیوان بده. به او محبت کن. او اسیر است و تو باید کمکش کنی.» آن زن با همین محبت، شوهرش را نمازخوان کرد.

 

این رفتارها، ترجمان عملی همان **«سَدِّدْنِی»** است؛ یعنی در عین قدرت بر انتقام، راه محبت و کرامت را برگزیدن.

 

🔰 پاسخ به شبهه: تبیین «توحید افعالی» و اصل «امرٌ بین الامرین»

 اینکه امام همه چیز را از خدا می‌خواهد، نه تنها با «امرٌ بین الامرین» منافات ندارد، بلکه عین آن است.

«امرٌ بین الامرین» به معنای ۵۰٪ خدا و ۵۰٪ بنده نیست. بلکه فعل **۱۰۰٪ فعل خدا و ۱۰۰٪ فعل بنده** است، اما در دو سطح طولی.

 **بنده «مَجرا»ی فعل خداست.** فعل هم به مجرا (بنده) نسبت داده می‌شود و هم به فاعل اصلی (خدا) که فیضش از این مجرا عبور کرده است. مانند آبی که از شیر خارج می‌شود؛ هم می‌گوییم «شیر آب داد» و هم «شرکت آب، آب داد».

 فعل خیر تماماً از خداست، همان‌طور که قرآن می‌فرماید:

> **«مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ»** (هر نیکی به تو رسد، از جانب خداست). **(سوره نساء، آیه ۷۹)**

 اما این خیر باید از مجرای **اختیار** من و شما ظهور پیدا کند. ما اختیار می‌کنیم که مجرای خیر باشیم. قرآن در این باره می‌فرماید:

> **«وَ مَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ»** (و آنگاه که تو تیر انداختی، تو نینداختی، بلکه خدا انداخت). **(سوره انفال، آیه ۱۷)**

 یعنی تو به عنوان مجرا انداختی، اما با قدرتی که از خدا بود. این همان **«توحید افعالی»** است.

 

🔰نتیجه‌گیری: دعا، کلاس درس توحید و نسخه شفابخش خودسازی

 اگر این نگاه توحیدی در انسان حاکم شود، تمام رذائل اخلاقی ریشه‌کن می‌شود. **عُجب و فخر** زمانی پدید می‌آیند که انسان فعل را به «من» نسبت دهد. اما توحید می‌گوید: «تو نکردی، خدا از مجرای تو انجام داد.» پس جای عُجب نیست، جای **شکر** است.

 بنابراین، وقتی امام (ع) می‌فرماید: «خدایا به من معالی الاخلاق عطا کن» یا «مرا ثابت قدم بدار»، در واقع با اختیار خود **«طلب»** می‌کند که مجرای این افعال خیر الهی باشد. این «خواستن»، عینِ اختیار اوست.

 غفلت از این توحید، کار خودسازی را بسیار سخت می‌کند. اما با این نگاه، کار آسان می‌شود؛ همچون زیتون خالص و آماده‌ای که قرآن توصیف می‌کند:

> **«يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ»** (نزدیک است که روغنش، بدون تماس با آتش، شعله‌ور شود). **(سوره نور، آیه ۳۵)**

 تمام این دعا، یک کلاس درس توحید افعالی است تا انسان بفهمد که خودش هیچ است و هر خیری از اوست. این دعا، فقط فهرستی از اخلاق نیکو نیست؛ بلکه **نسخه‌ی شفابخش تبدیل «خودبینی» به «خدابینی» است.

.

«پایان جلسه سوم»

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------